معنی قایق کوچک

حل جدول

قایق کوچک

زورق

بلم


نوعی قایق کوچک

کرجی


، زورق و قایق کوچک

کرو


قایق

لتکا، زورق، کرجى، کلک

بلم

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

قایق

قایق. [ی ِ] (ترکی، اِ) کشتی. (آنندراج). کرجی. بلم. ناوچه. زورق. قُفَّه. طراده.لتکا. قارب. ترکیبات: قایق ران. قایق رانی. قایقچی.


قایق رانی

قایق رانی. [ی ِ] (حامص مرکب) عمل و شغل قایق ران.

فارسی به آلمانی

موتور کوچک قایق

Außenbordmotor (m)

فرهنگ عمید

قایق

کشتی کوچک پارویی یا موتوری، کرجی، زورق،


قایق ران

رانندۀ قایق، کسی که قایق‌رانی می‌کند،
پاروزن در قایق پارویی،

فرهنگ معین

قایق

(یِ) [تر.] (اِ.) کشتی، زورق.

فارسی به ایتالیایی

قایق

traghetto

معادل ابجد

قایق کوچک

260

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری